یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۴:۴۷
۰ نفر

فروزان آصف‌ نخعی: رورتی از برخی زوایا با اندیشمندان شرقی همچون اقبال لاهوری پاکستانی و شریعتی ایرانی مشابهت‌های مهمی دارد.

 اقبال معتقد بود که اندیشه یونانی، مسلمانان را از متن عمل دورکرد و از آنان عالمانی بدون عمل ساخت. شریعتی نیز سعی کرد صورت‌بندی قانع‌کننده‌ای از بی‌عملی عالمان این مرز‌بوم ارائه دهد. او مایل بود علمی را که به عمل نیاید  در دو حوزه دینی و دانشگاهی منزوی سازد. او معتقد بود باید به علمی متوسل شویم که خود به مثابه عمل عصر است.
با این همه کسانی چون اقبال و شریعتی به فلسفیدن و نظریه‌پردازی در حوزه فکری خود قایل بودند وسعی داشتند معرفت را حتی‌المقدور مهندسی کرده تا بیشترین نتیجه عملی را از آن بگیرند. اما رورتی عملکرد آن دسته از فیلسوفانی که مایل‌اند به هر نحو ممکن اندیشه‌های خود را براساس شالوده‌های فلسفی توضیح بدهند، همگی را متافیزیسین‌های عصر مدرن می‌داند؛ زیرا آنان مایلند عقل اولی را به گونه‌ای دیگر در اندیشه‌های خود متبلور ساخته، آن را جهان‌شمول سازند.

او با این که هابرماس و راولز را ستایش می‌کند، اما نظریه‌های آنان را به دلیل ماهیت متافیزیکی‌شان، برای نیک زیستن قابل اتکا نمی‌داند. در تئوری رورتی «جهان‌شمول زدایی» عنصر مهمی به شمار می‌آید تا جایی که اندیشه «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند» را مورد چالش قرار داده و عنصر همدردی و همدلی  را تنها در ارتباط با امور مورد شناسایی قرار گرفته به رسمیت می‌شناسد. به عبارت دیگر در اندیشه رورتی همدردی تعمیم یافته بی‌معناست، ‌زیرا همدردی تنها از تماس و آشنایی به وجود می‌آید.

عمل‌گرایی رورتی، اقبال و شریعتی در این زمینه هرچند از ویلیام جیمز و اندیشه او حکایت دارد، اما با توجه به اشتراکاتی که میان برخی مواضع  رورتی، شریعتی و اقبال وجود دارد می‌تواند بیانگر این اصل باشد که «هست مشترک» لزوما به«باید مشترک» منجر نمی‌شود. شریعتی هرچند از موضع علم جامعه‌شناسی و یا جامعه‌بینی با مسایل برخورد می‌کرد و سعی داشت با خرافه‌زدایی، عمل را با اتکا مبانی ایدئولوژیک در جامعه جاری سازد، رورتی این حرکت را با رویکرد به رمان‌نویسان و ادیبان همراه می‌سازد. از این‌رو او روشنفکران را از تئوری بافی بر حذر داشته و آنها را به نشست و برخاست با کارگران تشویق می‌کند.

با این همه، هم شریعتی و هم رورتی از افکار و ایده، انتظار گره‌گشایی داشتند. اما در افکار رورتی این مسئله بسی مهم است که همواره باید در حرکت به فکر ایده‌های جدید بود، آیا این امر، مسئله نظم را به هرج و مرج نمی‌کشاند؟ موضوع پیش‌بینی‌پذیر بودن، براساس ایده و افکار آرمانی، توافق بر سر آنها را امکان‌پذیر می‌کند، آیا نگاه رورتی امر قرارداد‌ اجتماعی را که زیر بنای تمدن امروزی غرب است،‌ دچار سستی و فتور نمی‌کند؟ با این همه این موضوع از نقاط قوت اندیشه رورتی است که همچون جامعه‌شناسی کارکرد‌گرایانه پار‌سونزی قادر است برای هر هویت سرگشته بدون تاریخ و ریشه‌ای، هویت واقعا موجود ساخته و آن را مبنای عمل نیک قرار دهد و این موضوع می‌تواند برای تمامی حرکت‌های تاریخی که در دوران گذار خود دچار آنومی می‌شوند داروی شفابخش باشد. موضوعی که شاید در اندیشه‌ شریعتی وجود ندارد.

کد خبر 24507

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز